از پرواز
جا موندم، بهش زنگ می زنم، میخنده، منم می خندم. میگه: میام دنبالت.
- نه با
قطار میام.
- تو هنوز
نفهمیدی من بزرگ ترم!!!
زنگ می
زنم: کجایی پس چرا بیرون نمیایی؟
- چمدونم
نیومده. میخنده، می خندم.
باهم می
ریم مهمونی. آخ جان من، خورشت بادمجون. درباره گذشته حرف میزنیم، حالا هرکدوم به
آدمی دلبستن که اونا هم اضافه شدن.
میریم
سینما، لیوانها می شکنن و ما ۳ تایی تو
تاریکی می خندیم. با هم غذا درست میکنیم، میز می چینه واسه خودش خوشگل خوشگل. هی
میگه: تو آدم بشو نیستی!!!
می شینم
توی کافه "گوشه"، بیرون رو تماشا میکنم، یجوری که انگار تا حالا بیرون
و ندیدم. آدمها که رد می شن گاهی انگار که یه تیکه زندگی رد شده. نگاهم میفته
تو نگاه بعضیهاشون، فقط واسه چند ثانیه.
انگار
زندگی میگه: نبودی چند وقت؟
میگم:
هستم چرا.
زندگی رد
میشه بعد من یهچیزی تو دلم میگه جیز.
قهوه می
خورم معدمم درد نمی گیره. صبحها می خوابم تا ۹. میرم
کلاس تانگو آرژانتینی هرروز. رقصش دیالوگ داره، تنها باهم حرف می زنن، هی واسه
هم فضا خالی میکنن تا اونیکی تن هم حرفی بزنه. به هم کمک میکنن ساده ترین،
قشنگترین و سکسیترین حرف هارو بزنن. حرف های بی صدا، در گوشی با لبخند.
دوست می
بینم، راه می ریم، فکر میکنن من پخی ام. من هی یاد آوری میکنم که من فقط دیوونم
نه از جان گذشته. میگم بخدا اگه اونجام چون دنبال خودم میگردم و خودم و الان
اونجا پیدا کردم. میگم من همونقدر که عرضه میکنم ۲
برابر می گیرم، باورشون نمیشه ولی.
بغل میکنم
... زیاد، میبوسم و شراب می خورم. تنها ناراحتیم اینکه من اینجام و سوزی
اونجا،رضا که زنگ می زنه وقتی می فهمم چی کار می کنن قنج میره دلم.
نامه
اومده، باز میکنم. نوشته: خانوم فلانی، بدین وسیله به اطلاع می رسانیم که حقوق
باز نشستگی شما به مبلغ انقدر ... اگه انقدر بدین میشه انقدر... اگه کار کنین
انقدر... به مبلغ نگاه میکنم، با خودم میگم چه کم. بعد یهو کاغذ و پرت میکنم
گوشه اتاق و نثار روح اداره نمی دونم چی چی میکنم. یعنی الان زندگیم رو یه
لحظه برابر کردم با یه حقوق، به چند تا عدد، با یسری سیاهی لغت روی کاغذ. اصلا از
کارم خوشم نیومد، خیلی زشت بود این حرکتم. اینجا آماده میکنن مغز و روح آدم رو
که تمرکز کنه به یه عدد و خودش رو در ۳۰ سال دیگه
ببینه. بدونه کجاس، چه میکنه و چه می گیره و باید چه کنه. انگار بهت شکل میدن که
چجوری باشی بعد اگه اونجوری بودی که اونا گفتن خوش حالین اگه نه وای به حالت.
دوریم زنگ
میزنه. کی واسه راندوو حاضری، مردم از انتظار؟
- هروقت
بگی من که همیشه حاضر بودم تو دوستم نداشتی.
می خنده،
میگه: به خدا خیلی سعی کردم ولی چه کنم مردا فقط برام سکسی هستن. تو خیلی خواستنی
هستی ولی از من کاری ساخته نیست.
می خندیم.
می بینمش. راه می ریم و کلی حرف می زنیم. یهچیزی می ذارم تو دلش و یه چیزی بر می
دارم و برمی گردم خونه .
۳ تایی
قرار می ذاریم، چقدر حرف داریم. شیمی درمانیش تموم شده، بغلش میکنم و خوش حالم
که هست پیشمون.
داره میاد
که باهم بریم ماساژ، بعدشم می ریم خرید، بعد غذا درست می کنیم، بعدش همش زندگی.
پاشم جمع
کنم.