نام، شناسنامه، زبان، مادری، سرزمین، خانه، هویت، دین
و..... خانه را میشود فروخت، میشود برای آخرین بار در میانهاش ایستاد، همهٔ
خاطرات من، او و ما را مرور کرد، آهی کشید و انگار که با جانداری حرف میزنی گفت: خداحافظ. ترا
به یاد، همیشه حرمت دارم.
هوای
تازه که میخواهی، سرزمین
را هم میتوانی تازه کنی. عاشقانهترینهای
زندگی را بر سینه بفشاری، بغض تمام هیکلت را بگیرد ولی بدانی که باید رفت. از
امروز ساکن "خارج" هستی.. تو
دیگر کودک ناخلف سرزمینت نیستی. شاید
خرمن سیاه گیسویت را به رنگ خورشید کنی یا خال کنار زنخدان را برداری. خدایت حتی
میتواند اسباب کشی کند. از خانهای سفید و
سیاه برود آنجا که شراب و نان میدهند یا برعکس. میتوانی دست راستت را بالا
ببری و قسم یاد کنی به قانون سرزمین جدید. نسرین وجودت میتواند، زهرا شود، محمد
وجودت ایرج. همه را میشود عوض کرد یا برد بازار سید اسماعیل تعمیر کنند. همهٔ
همهٔ همه خودت را میتوانی عوض کنی که گاهی شاید زیباست، میشود نو شد. هوای
تازه، صدای تازه و آدمی تازه.
ایکاش
یکی را میشد همیشه نگه داشت، آنکه برای اولین بار گفت "مادر". آنکه
همیشه صمیمی است، همیشه انگار آشناست، همیشه انگار دلنشین است. آنکه صدایش را که
میشنوی هرجای دنیا که باشی بر دلت مینشیند. فقط یکی، آن
هم زبان مادری.
روز جهانی زبان مادری مبارک
کاش بمانی،
برای همه بمانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر