محروم بودن از اولیهترین حقوق انسانی، قصه تلخیست که انگار تمامی ندارد. قصهای که ایکاش مادربزرگی بود و میگفتش، شاید میتوانستیم چاره کنیم. این قصه اما قصه نیست، غصه است که هروز روی حدقه چشم من و تو جا خوش کرده اما دیده نمیشود. روی تاپ تاپ قلب این کلان شهر بالا و پایین میرود ولی انگار که سنگینی نمیکند. ما هم مثل پدران و مادران این کهن سرزمین عادت کرده ایم. عادت کرده ایم به کند، کند و کند تر شدن این قلب، به شماره افتادنش، به گرفتگی همهٔ رگ هایش، به خفگیی که در انتظار است. صدای بافته شدن طناب دار این قلب را میتوان شنید و هنوز هستند کسانیکه برای دوباره جان گرفتن این قلب، از جان و دل مایه میگذارند.
۱۳۹۲ مرداد ۱۷, پنجشنبه
اجرای فیلم گذشته فرهادی به نفع خانه خورشید
محروم بودن از اولیهترین حقوق انسانی، قصه تلخیست که انگار تمامی ندارد. قصهای که ایکاش مادربزرگی بود و میگفتش، شاید میتوانستیم چاره کنیم. این قصه اما قصه نیست، غصه است که هروز روی حدقه چشم من و تو جا خوش کرده اما دیده نمیشود. روی تاپ تاپ قلب این کلان شهر بالا و پایین میرود ولی انگار که سنگینی نمیکند. ما هم مثل پدران و مادران این کهن سرزمین عادت کرده ایم. عادت کرده ایم به کند، کند و کند تر شدن این قلب، به شماره افتادنش، به گرفتگی همهٔ رگ هایش، به خفگیی که در انتظار است. صدای بافته شدن طناب دار این قلب را میتوان شنید و هنوز هستند کسانیکه برای دوباره جان گرفتن این قلب، از جان و دل مایه میگذارند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر