۱۳۹۲ فروردین ۸, پنجشنبه

این پمپ پمپه رازِ


قول داده بود بریم باهم غذای کردی بخوریم. چند روزه خیلی‌ خوشحاله. دیروز کمال اومد غذاش رو ببره، بهش ۲۰ درصد بخاطر فرمان صلح اوجلان تخفیف داد. همیشه یه آواز کردی زیر لب زمزمه می‌کنه. دفعه اولی‌ که عاشق شده از ترس اینکه کسی‌ بفهمه، میرفته بالکن خونه خواهر بزرگش، از اونجا به شهر نگاه می‌کرده و از اونجا برای یار آواز می‌خونده. ۱۷ سالگی به این نتیجه میرسه که مریضه و جرات می‌کنه بالاخره به دکتر بگه به همجنس‌های خودش علاقه داره. دکتر هم میفرستتش پیش روانکاو. بعد از چند سال روانکاوی با خودش کنار میاد. تو این اوصاف از گروه پ.ک.ک جدا می‌شه، اسلحه زمین میذاره، باسواد می‌شه و حالا در این شهر کوچیک یه رستوران نقلی برای خودش باز کرده. آرزوی بزرگش اینکه روزی بتونه برگرده به شهری که هیچ وقت ندیدتش، توش کار کنه و برای برابری حقوق همه، بقول خودش "بدون اسلحه" بجنگه. ۱۱ خواهر و برادر داره و فقط خواهر کوچیک تر از راز برادر خبر داره. خواهر کوچیک با شوهرش هردو در رستورانش کار می‌کنن.

دیروز فهمیدم تهدید شده رازش فاش می‌شه و چشماش بارون خورده. دم دمای فاش راز همه به جنب و جوش درمیان. هرکس برای بازی بعد از فاش آماده می‌شه. بعضی‌‌ها تنها بازی می‌کنن، می‌رن برای خودشون زره و کلاهخود می‌‌خرن. بعضی‌‌ها می‌رن با بقیه هم پیمان میشن، دست میدن، به چشم‌های هم نگاه میکنن و اولی‌ به دومی‌ یا دومی‌ به اولی‌ میگه "تو برو من هستم". بعضی‌‌ها هم مثل همیشه فقط نظاره می‌کنن. بعضی‌‌ها هم طرفه دارنده یا فاش کننده رو میگرن. خلاصه هر بار این روح پمپ میزنه یه حجم از کثافت میاد بیرون. احساس میکنی‌ مثل یه بچه کوچیک دستش رو روی گوشش گذاشته و از انتهایئ‌ترین جای گلوش فریاد می‌زنه و میگه، نمیخوااااااااااااام..... مردمک چشمات گشاد می‌شه، نفست بند میاد و چراغ قرمزی جلوی روت هی‌ روشن و خاموش می‌شه. هر لحظه امکان داره بپکه بیرون. دستت رو جلوی دهنت میگیری و میری توی دستشویی. در توالت رو بالا میزنی و کثافت‌ها بی‌ وقفه بیرون می‌ریزن. انگار یکی‌ از پایین نشسته و پمپ می‌زنه. این پمپ پمپه رازِ ، پمپِ بازی. پمپِ خود نبودن، پمپِ ترس، پمپِ اینکه می‌‌ترسم بگم چی‌ هستم، می‌‌ترسم بگم چی‌ می‌خوام، می‌‌ترسم بگم اون‌جوری که شما میخواین نه. فقط فکر میکنی‌، اون موقع که می‌‌خوردم انقدر بوی بد و قیافه کریه نداشت!!!! می‌‌شینی روی زمین و یاد رازی‌ میوفتی که فاش شده. راز فاش شده و همه رفتن. تو فقط موندی وسط یه عالمه کثافت که حالا باید جمش کنی‌. ای‌کاش زود تر فاش می‌‌شد. ای‌کاش زود تر می‌‌گفت، ای‌کاش زود تر راحت می‌‌شدی.
 
تو بلند میشی‌، سیفون رو می‌‌کشی‌، دندون‌هات رو مسواک می‌‌زنی و خیالت راحته، دیگه هیچ رازی‌ نداری. از حالا به بعد می‌‌تونی اونی‌ باشی‌ که هستی‌ و اون‌جوری زندگی‌ کنی‌ که دوست داری. از ۱۱ خواهر و برادر، فامیل، همراه زندگی‌، هم سر، بچه، همسایه، سبزی فروش سر خیابون، شیرعلی قصاب، نوکر هندی، اوجالان، مادر ترزا، نلسون ماندلا، حتی کلاه قرمزی و هر سفید و سیاهی که در زندگی‌ می‌شناسی‌ فقط اونی‌ می‌مونه که تورو همون جور که هستی‌ قبول می‌کنه و دست به ترکیب بی‌ ترکیبت نمی‌زنه. اگه بدونی چه خدمتی داره بهت می‌کنه به جای اشک لبخند به لبت میاد.

ای‌کاش رازی‌ نداشته باشی‌ و انی‌ باشی‌ که هستی‌






۱۳۹۲ فروردین ۵, دوشنبه

ارمیا و گلشیفته فراهانی



فکر کنم تا چند سال دیگه یه واحد درسی‌ به نام "روش تحقیق در دنیای مجازی" به برنامه درسی‌ دانشگاه‌ها اضافه بشه. دنیای مجازی یک مخزن اطلاعاتیست که اگه روشی‌ برای بررسی علمیش پیدا بشه به پیشرفت علومی مثل فرهنگ شناسی‌، انسانشناسی، روانشناسی، علوم اجتماعی و ... کمک می‌کنه. دنیای مجازی به خصوص در فرهنگ ما جایگاه خاص خودش رو پیدا کرده. این دنیا شاید تنها بستریست که به ما این اجازه یا امکان رو میده تا خودمون و عقایدمون رو بدون سانسور‌های حکومتی- اجتماعی بیان کنیم. اینکه چقدر از این امکان استفاده می‌کنیم البته خودش جای بحث داره.

 دنیای مجازی این چند روز جدا از بحثهای روزمره ما ایرانی‌‌ها که متاسفانه چیزی نیست جز گرونی، تحریم، جنگ، اعدام، شکنجه، زندان، انتخابات و .... درگیر بحث داغ برنده شدن ارمیا، دختر یا خانومیست با حجاب در برنامه‌ای که به نظرم یه برنامه کاملا سرگرم کنندست . اگه اشتباه نکنم پارسال همین موقع ها بود که لخت شدن گلشیفته فراهانی شده بود نقل مجلس دنیای مجازی. همسویی عجیبی‌ بین این ۲ اتفاق می‌بینم. اولین و مهمترینش به نظرم "زدگی" ما ایرانی‌ هاست. این "زدگی" انگار در جای جای زندگی‌ فردی و البته گروهی ما نقش داره. نامه‌های پر از لطف و محبت و از طرفی‌ پر از فحش و فضاحت به گلشیفته فراهانی هنوز در اینترنت هست. بعضی‌‌ها گفتن و نوشتن که گلشیفته یک زن هرجائی تبلیغ کننده زندگی‌ بی‌ بند و بار غربیست و بعضی‌ گلشیفته رو ساختار شکنی زیر پرچم فمینیسم به حساب آوردن. به قول خودمون همون "هر کسی‌ از ظن خود شد یار من". این بین، خیلی‌‌ها فراموش کردن گلشیفته قبل از اینکه تبلیغ کننده تفکری خاص باشه، هنرپیشه است و ارائه نقش اون بعد از قبولش وظیفه شغلی‌ گلشیفته. دفتر چهره‌ها پر بود از جملاتی که خط فکری، اعتقادی و سیاسی افراد رو مشخص می‌‌کرد. کوچه بازاریه جنسیت زده نوشته بود: اگه مادر یا خواهر خودتون لخت میشد خوشتون میوید؟ روشنفکر اصلاحی نوشته بود: من به تساوی بین زن و مرد اعتقاد دارم ولی‌ با این حرکت خواست چیو نشون بده، گلشفته اگر حتی مرد بود من باز مخالف بودم!! روشنفکر جنبش زده هم نوشته بود: نامت برای همیشه در میان فمینیست‌های ساختار شکن به ثبت می‌رسد.
 
حالا نوبت رسیده به ارمیا. اینجا هم مخالفان و موافقان به دسته و گروه‌های مختلف تقسیم میشن. گروه موافق عاشق حجب و حیا در صدای ارمیاست. "نه مثل این دختره ندا که زنانگی نداره همش مثل مردا داد می‌زنه". عاشق این چشمان آبی هستن که این زن داره، حالا صدا نداره اشکال نداره. مهم "ایمان قویه".

گروه دیگه میگن بینین، کی‌ گفته حجاب زندگی‌ فردی و اجتماعی شخصی‌ زن رو محدود می‌کنه؟ اسلام به روزترین دین دنیاس، اصلا کجای قرآن نوشته زن نباید آواز بخونه؟

گروه سفت و سخت مخالف حضور با حجاب‌ها در عرصه‌های اجتماعی هم، یه‌جور تداعی کننده طرز تلقی گشت جمهوری اسلامی از آزادی فردی هستن. حالا گشت میگفت به زور سرت کن اینا دوست دارن مثل شاه فقید به زور از سر بکشن. یعنی‌ تفکر متعلق به سال ۱۳۱۴، دیگه خودتون حساب کنین ببینین می‌شه چند سال پیش. همین چند روز پیش شد ۱۳۹۲

گروهی ملو تر فکر میکنن و فقط مشکلشون تعارض آشکار بین حجاب و آواز خوندن ارمیاست. این تعارض رو نمی‌فهمن خوب. همین گروه اما تعارضی بین نماز خوندن مثلا مادرشون با لاک، یا انداختن سفره ابوالفضل خودشون با دامن کوتاه نمی‌بینن. شراب میخورن ولی‌ گوشت خوک نه.

گروه روشنفکر سیاسی داخل وطنی که کاملا‌ اتفاقی از اصلاح طلب‌ها دفاع می‌کنه در سایت کلمه می‌نویسه، ارمیا اسمش نمیدونم چی‌ چی‌ مشایخِ و مجاهد. یعنی‌ شما مجاهد بودی اجازه نداری آواز بخونی‌ ولی‌ هیهات که چرا اصلاح‌طلب هارو به خاطر تفکر سیاسی زندانی کردن. یعنی‌ اصلاح‌طلب بلی، مجاهد، بهائی، چپ، سلطنت طلب، و اینا دیگه نه.

روشنفکر ، جنبشی مخالف نظام اینطرف آب، اعتقاد داره این شبکه "من و تو" مال جمهوری اسلامیه. مگه می‌شه جز تلویزیون‌های وزین لوس آنجلسی کسی‌ بتونه بدون کمک مالی از رژیم، برنامه بسازه‌ با این همه مخاطب؟؟؟ کنسرت‌های گوگوش هم جز در عید سعید باستانی تحریم میشن.

نقطه مقابل هم روشنه، پول رسانه "من و تو" رو سنا میده. مثل رادیو فردا، رادیو جوان و ..... اینجوری توجه مردم رو از مسائل مهم سیاسی به جلفیات امپریالیستی جلب می‌کنن تا جنبش به خواب بره و مردم از مطالباتشون عقب نشینی کنن. نگاه که نمیکنن فقط برای اینکه تحلیل بنویسن می‌بینن.
 
ما نسلی شدیم که دچار "زدگی" شده. دین زده، سیاست زده و شاید بیشتر از همیشه ارزش زده. نگاه کردن برای نگاه کردن، بودن برای بودن در لحظه و به نظرم لذت بردن از برنامهای تفریحی برای لذت بردن، معنی‌ کمرنگ تری داره تا ارزشی که آخر کار روی اون میذاریم. این نگاه ارزشی همراه با بغض و غرض شخصی‌ نمیذاره از اون اتفاق لذتی ببریم و حتی باعث می‌شه از تحلیل اصولی یک پدیده یا اتفاق که واقعا چرا وقتی‌ کسی‌ صداش خوب نیست رای میاره، عاجز بمونیم.